خرامان قدم برمیدارید و چهرهتان همیشه با لبخندی صمیمی و دوست داشتنی همراه است. جواب سلام بقیه را با خوشرویی و البته بزرگواری میدهید و از اینکه تا این اندازه گرم و راحت هستید از خودتان خوشتان میآید. بقیه درباره شما میگویند «اعتماد به نفس مثبت داره.»
البته برخوردتان میتواند همراه با خودبزرگ بینی و غرور هم باشد. سرتان را مثل طاووس بالا میگیرید و در حالی که زمین و زمان را به کفشتان هم حساب نمیکنید در راهروهای دانشگاه راه میروید. لبخندتان پر از تکبر و نگاهتان به آدمها و اتفاقات اطرافتان از بالاست. طوری راه میروید که انگار زمین و زمان برای این آفریده شده که شما از زندگیتان لذت ببرید. بقیه دربارهتان میگویند «انگار از دماغ فیل افتاده.»
از دماغ فیل افتادن یا اینکه اعتماد به نفس داشته باشید در اصل قضیه تفاوت چندانی ندارد. به هرحال نشاندهنده این است که شما چیزی دارید که بقیه ندارند. شما در زندگی به چیزهایی دست پیدا کردهاید که بقیه بهرغم میل باطنیشان از داشتنش محرومند. شما اعتماد به نفس دارید. از اینجا به بعد طرز نگاه اطرافیانتان به شما به طرز برخوردتان با پدیده اعتماد به نفس بستگی دارد. هرچقدر افتادهتر باشید بیشتر دوستتان دارند. اما مساله این است که طرز نگاه دیگران چقدر برایتان اهمیت دارد؟
اعتماد به نفس و محبوبیت
اگر از آنهایی هستید که در کنکور سراسری جزو رتبههای یک تا 10 بودهاید و در دانشگاه همیشه نمره اول کلاس را میآوردهاید، متاسفانه امکان کمتری برای محبوب شدن دارید. شکست خوردهها معمولا از آدمهای همیشه موفق خوششان نمیآید. با این حال هیچ چیز به اندازه طرز برخورد شما با آنها، زمینهساز ایجاد دوستی یا دشمنی میانتان نیست.
داشتن اعتماد به نفس کاذب شما را آسیبپذیر میکند. اینکه مدل ماشین یا لباسهای مارکدارتان دستاویزتان برای اعتماد به نفس باشد، از نمونههای اعتماد به نفس کاذب به حساب میآید که اسم دیگر آن را «فخر فروشی» یا «تکبر» گذاشتهاند. این شکل اعتماد به نفس بشدت شکستپذیر و از بین رفتنی است. کافی است یکی دیگر از بچههای دانشکده ماشینی مدل بالاتر سوار شود یا کفشهایش را در سفر تابستانه اش به فلان کشور اروپایی خریده باشد.
البته این فقط اعتماد به نفس کاذب نیست که دیگران را از شما دور و رابطهها را تیره و تار میکند. حتما در میان دوستان یا همدانشگاهیهای جوانتان هستند کسانی که با اعتماد به نفس آزاردهنده بلای جانتان شدهاند. انصاف هم که بدهید اعتماد به نفسشان کاذب نیست و خیلی هم بجا و مسلم است.
مثلا آنهایی که شاگرد اول کلاس هستند و بسیار هم افتاده و متواضع. درسها را پیش از آنکه استاد بخواهد، آماده میکنند و آخر ترم هم جزو کسانی هستند که همه کارهای عملی را تمام و کمال آماده کرده و تحویل استاد میدهند. موقع امتحانات کاملا آمادهاند و یک جلسه غیبت هم نداشتهاند. این آدمها با اینکه کاری به شما ندارند، اما وجودشان برای جمع شما آزاردهنده و مخل آسایش است.
این آدمها الگوی جمعاند و همیشه به عنوان یک مثال نقض برنامه جمع را برای دو در کردن و در رفتن از زیر بار مسوولیت دچار اختلال میکنند. این اعتماد به نفس آزار دهنده به اندازه اعتماد به نفس کاذب میتواند روی اعصابتان برود.
به هر ترتیب، شکست خوردههایی که اعتماد به نفسشان طی زمان در هم شکسته و فرو ریخته شده است، چندان دل خوشی از آدمهایی که با اعتماد به نفس با دیگران و زندگی برخورد میکنند، ندارند. شما به عنوان یک آدم با «اعتماد به نفس» همیشه در معرض خطر حسادت دیگران قرار دارید و باید قید محبوبیت عمومی را بزنید.
همه چیز زیر سر کودکیمان است
با اینکه ریشه همه چیز، همه موفقیتها و عقدههای دوره جوانی را در کودکی آدم میدانند، اما ناامید نشوید. هیچوقت برای داشتن اعتماد به نفس دیر نیست. جوانی بهترین زمان برای ساختن آینده است و داشتن اعتماد به نفس یکی از ضروریترین چیزهایی است که برای ساختن آینده به آن نیاز دارید.
داشتن ظاهری خوشایند، پول و درآمد کافی یک شغل حسابی و حتی اخلاق و رفتار خوبی که دیگران را تحتتاثیر قرار بدهد، میتواند اعتماد به نفس شما را بالا ببرد. با اینکه خیلی از آدمها اعتماد به نفس کاذب یا آزاردهنده دارند اما یادتان باشد که به هر حال آنها هم برای داشتنش زحمت کشیده و تلاش کردهاند.
ایرج که دانشجوی علوم ارتباطات است، از اینکه در یک دانشگاه معتبر درس میخواند، احساس اعتماد به نفس میکند. او میگوید: «دایره اعتماد به نفس آدم را جامعه و ارزشهایش تعیین میکند. داشتن تحصیلات عالی در نگاه جامعه، یک امتیاز به حساب میآید و وقتی تو صاحب آن امتیاز باشی، احساس اعتماد به نفس میکنی.»
او معتقد است: «مرز میان اعتماد به نفس کاذب و واقعی به اندازه یک تار مو است. اگر حواسمان را جمع نکنیم، امکان اینکه به یک آدم مغرور که معلوم نیست به چیاش مینازد، تبدیل میشویم و این یعنی اعتماد به نفس کاذب.»
روانشناسها میگویند اگر خانوادهها از کودکی شما را به خاطر انجام کارهای پسندیده تشویق کرده باشند، در جوانی میتوانید به نسبت دوستان دیگرتان از موفقیتهای اجتماعی و کاری بیشتری برخوردار شوید.
گاهی اوقات عقدهها و کمبودهای زمان کودکی، شما را آنقدر از خودتان دلزده میکند که در جوانی هم امکان خلاصی از آن را ندارید. با این حال، هرگز ناامید نشوید و یادتان باشد که داشتن اعتماد به نفس یک امر اکتسابی است و لازم نیست حتما در ذات و نهادتان قرار داده شده باشد!
تقویت میکنیم
با وجود همه حسادتها و کارشکنیها همه انسانها در نهان از داشتن اعتماد به نفس لذت میبرند و برای داشتنش به هر دری میزنند. احتمالا آدمهای بسیاری را دور و برتان میشناسید که با وجود امتیازات لازم برای داشتن اعتماد به نفس از داشتنش محرومند. کسانی که شما در موردشان میگویید: «مشکلش اینه که اعتماد به نفس نداره.»
روانشناسها معتقدند برای داشتن اعتماد به نفس باید تمرین کرد و اصولا سیستم پیشنهادیشان این است که در یک روند زمانبر به این گنج راهگشا دست پیدا کنید و لحظهای از تقویت کردنش دستبر ندارید. به اعتقاد آنها انسانها بویژه در سن جوانی به داشتن اعتماد به نفس نیاز دارند. در اینصورت است که میتوانید شغل دلخواه یا همسر مورد نظرتان را پیدا کنید. برای اینکه بتوانید به صاحب کارتان بقبولانید که برای این شغل بهترین گزینه هستید، ابتدا باید خودتان از بهترین بودن مطمئن شوید.
روانشناسها میگویند شرایط اجتماعی هم میتواند برماندگاری اعتماد به نفس اثر بگذارد. گاهی ممکن است بر اثر حادثه یا اتفاقی اعتماد به نفس واقعیتان را از دست بدهید. اعصابتان به هم بریزد و از ادامه کار و زندگی باز بمانید.
به هر حال به گفته آنها شما باید اعتماد به نفس رادر خودتان درونی و آن را تحلیل و تجزیه کنید. بدانید که به خاطر داشتن کدام امتیاز است که به خودتان مطمین هستید؟ آیا در زمینه کاری به قدر کافی خبره هستید؟ اگر به عنوان یک آدم شوخ طبع مشهورید، آیا به نظر خودتان به اندازه لازم درک و شعور فهم و انتقال طنز را به دیگران دارید؟ شما باید همیشه در حال تقویت اعتماد به نفستان باشید و حواستان به عوامل مخربی که آمادهاند تا هر لحظه اعتماد به نفس شما را در هم بکوبند.